شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست...
شهید نادر مهدوی از شاخص ترین شهدای ضد امریکایی است که با ناوگروه ذوالفقار کابوسی برای آمریکا در خلیج فارس بود.

- ۰ نظر
- ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۱۷
- ۴۵۷ نمایش
شهید احمد کاظمی در زندان ساواک...
مهندسی میکانیک بود و آخرین مسئولیتش فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود، او 25 اسفند 1363 در رودخانه دجله به شهادت رسید و جسدش مفقود شد.
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار ارومیه؛
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله
افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای
پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد
و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
او ادامه داد، آقا مهدی شما شهرداری اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا
نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش
کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر
جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش
اومده بود جاش.
اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش
خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله،
شهردار ارومیه است.
آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای
عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه
شهر یتیم شدن
با حاج احمد متوسلیان کار داشتیم،رفتیم اتاق فرماندهی ، اما نبود.یادمون افتاد که روز چهارشنبه است و وقت نظافت.رفتم طرف دستشوئی ها،آنجا بود و در حال شست و شو،رفتم سطل رو ازش بگیرم اما نداد
گفتم: شما چرا حاجی؟!همین طور که کار می کرد ، گفت: یادت باشه ! فرمانده موقع جنگ برادر بزرگتر همه حساب میشه،اما در بقیه ی مواقع ، کوچک ترین و حقیرترین برادر اون ها...