مرگ بر آمریکا93 با صدای حاج صادق آهنگران

مرگ بر آمریکا93 با صدای حاج صادق آهنگران

سال گذشته در محل لانه‌ی جاسوسی از قطعه «مرگ بر آمریکا» با صدای «حامد زمانی» رونمایی کرده بود، امسال به دلیل تقارن عاشورای حسینی با سالروز تسخیر لانه‌ی جاسوسی آمریکا (۱۳ آبان ماه) سرود «مرگ بر آمریکای ۹۳» را به عاشوراییان استکبارستیز تقدیم می‌نماید.

«حاج صادق آهنگران»، نوحه‌خوان حماسه‌های عاشورایی این اثر را اجرا نموده و شعر آن بر عهده دکتر «محمدمهدی سیار» شاعر قطعات ماندگار همچون «مرگ بر آمریکا» و «گزینه‌های روی میز» بوده است.

 

همچنین آهنگسازی و تنظیم ارکستر نیز توسط «سیدمحمد میرزمانی» از چهره‌های برجسته‌ی موسیقی عاشورایی و آهنگساز قطعه‌ی «بیا تا برویم» با صدای «آهنگران» بوده است.

 

در ادامه می‌توانید این ترانه زیبا را بشنوید و دانلود نمایید.

دریافت

طرح زیبای مدافعان حرم

کلنا عباسک یازینب ...

ماکه فراموش کرده ایم.....

شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست...

 شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست...


شهید نادر مهدوی از شاخص ترین شهدای ضد امریکایی است که با ناوگروه ذوالفقار کابوسی برای آمریکا در خلیج فارس بود.

حاج قاسم سلیمانی و مادرش

تصویری دیدنی از سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و والده مکرمه اش که شهریور ماه سال گذشته به رحمت خدا رفت.

مادرانه...

تقدیم به مادران شهدا...

شهید احمد کاظمی در زندان ساواک

شهید احمد کاظمی در زندان ساواک...

شهید علی خلیلی

داداش فدای رگ غیرتت ...

معجزه انقلاب

عباس ها ، حریم تو را حفظ می کنند ...

عباس ها ، حریم تو را حفظ می کنند ...

وصیت نامه شهید سعید زقاقی

شهید حسن باقری

زندگینامه شهید حسن باقری(افشردی)

آقا مهدی ...

مهندسی میکانیک بود و آخرین مسئولیتش فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود، او 25 اسفند 1363 در رودخانه دجله به شهادت رسید و جسدش مفقود شد.
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار ارومیه؛
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما شهرداری اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.

اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، شهردار ارومیه است.

آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن

پیام من به رئیس جمهور محترم، همان پیام رهبر معظم انقلاب است

پیام من به رئیس جمهور محترم، همان پیام رهبر معظم انقلاب است

مــرد آمـده بـود چیــزی بگویــد...

ارزش اینان از شهیـدان بالاتر نباشد کم هم نیس

چرا که آن هزاران نفر، یک بار شهیـد شدند

اما هر یک از اینان روزی هزار بار شهید می شوند.

وصیت نامه ی شهید جمشید طهماسبی

بسم الله الرحمن الرحیم ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر مربی بشریت محمد ابن عبدالله (ص) و بر آل اطهارش, سلام بر مهدی موعود و نایب بر حقش حضرت امام خمینی این قلب تپنده امت اسلام, سلام به رزمندگان کفر ستیز که با یورش بی امان خود عرصه را بر متجاوزین تنگ کرده اند. درودی بی پایان به ارواح مقدس شهدای صدر اسلام تا اکنون که با خون پاک خود اسلام را برای همیشه بیمه کرده اند, سلام به امت حزب الله و شهید پرور که با یکپارچگی خود قدرت اسلام را به نمایش گذاشته اند, سلام به والدین گرامیم که برای به ثمر رساندن بنده زحمت زیادی کشیده اند و بعد از خدا و رسول و ائمه اطهار و امام امت از همه بیشتر به گردن بنده حق دارند. در حالیکه از سلامتی کامل برخوردار هستم وصیتنامه خود را برای بازماندگانم و امت حزب الله مینویسم. قبل از هر چیز باید بگویم راهی را که رفته ام جز برای خدا و لبیک گفتن به ندای اماممان چیز دیگر نبوده است. پدران و برادران عزیز بنده کوچکتر از آن هستم که به شما توصیه کنم ولی واجب دانستم که چند نکته را گر چه همه می دانیم متذکر شوم. یکی اینکه همیشه گوش به فرمان امام عزیزمان باشید و از ولایت فقیه و روحانیت مبارز پشتیبانی کنید و از دستاوردهای انقلاب اسلامی که ثمره خون هزاران شهید و معلول میباشد پاسداری کنید و همیشه جبهه ها را گرم نگه دارید وجبهه رفتن را یک وظیفه شرعی بدانید. و از خواهران و مادران عاجزانه می خواهم که حجاب اسلامی را رعایت کنید و فرهنگ غنی اسلام را جایگزین فرهنگ غلط غرب ننمایید. و شما والدین گرامیم با صبر و و شکیبایی خود از امتحان خداوند که بر شما مقرر فرموده به نحو احسن بدر آیید که این جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و دنیای کفر جهانی به سرکردگی امریکای جنایتکار برای نابودی اسلام و مسلمین بسیج گشته اند. در این لحظات حساس آیا می توانیم به عنوان یک مسلمان ایرانی بی تفاوت بنشینیم؟ مسلم است که ساکت نمی توانیم بنشینیم, باید همه با هم بر خیزیم و با چنگ و دندان جلوی تجاوزگران را بگیریم و آنها را به مجازات خود برسانیم تا دیگر هیچ قدرت شیطانی جرات نکند که به مملکت بقیه الله سوء ظنی داشته باشد و به آن کسانی که ظاهرا برای شهدا دلسوزی می کنند و در باطن به نفع دشمن اسلام سخن پراکنی می کنند بگویید تا موقعی که دشمنان اسلام به دین و کشور حمله ور شده اند تا موقعی که دشمن خیال تجاوز به شرف و ناموس و آزادی ما را دارند, باید جنگید, باید شهید داد و باید مشکلات جنگ را به دوش کشید. و دشمنان ما هم این را بدانند که ما شاگردان مکتب حسین (ع) هستیم, اگر یزیدیان آن زمان توانستند بر حسین پیروز شوند نام حسین را خاموش کنند دشمنان ما هم خواهند توانست که برما پیروز شوند. و در آخر از والدینم و سایر رفیقان و فامیلها, حلالی می خواهم مخصوصا از والدین گرامیم که نتوانستم وظیفه شرعی خود را در قبال آنها به عمل آورم و همچنین از امت حزب الله دره غول و روستاهای اطراف که در تشییع جنازه ام شرکت کرده اند حلالی می خواهم و امیدوارم هر کسی از بنده رفتار ناپسندی دیده است حلالم نمایید و اگر جنازه ام بدستتان رسید در قبرستان شمال دفن نمایید. انا لله و انا الیه راجعون وصیتنامه پاسدار وظیفه جمشید طهماسبی, مورخه 22/7/63

خنده مادر کنار شهید 15ساله‌اش+عکس

خنده مادر کنار شهید 15ساله‌اش+عکس

سلام مامان قهرمانم

حتما بخونید:

سلام مامان قهرمانم :

میدونی...

حالا که روز تولدته من و آبجی می خواستیم قشنگ ترین هدیه رو برات

بخریم ولی نمی دونستیم چی بخریم...

دختر خاله می گفت:

برات یه دست کامل لوازم آرایش بخریم...

می گفت:

اگه مامانت آرایش کنه زخم های روی صورتش کمتر معلوم می شه ..

می گفت :

زشته یه معلم با سرو صورت زخمی سر کلاس بره ...

می گفت:

شاگردهاش می فهمند که شوهرش اون رو...

میدونم تو هیچ وقت برای خودت از این چیزها نمی خری ...
آخه همشرو می دی پول دارو و بیمارستان بابا ...

بابا هم که تو رو کتک میزنه ...

فحش می ده...

حرف هایی می زنه که ما نمی فهمیم ...

فقط می بینیمو گریه می کنیم...

من و آبجی خوب می فهمیم که وقتی بابا موجی می شه تو دستای
مارو می گیری و می بری تو اتاق دیگه...

بعد می ری تا بابا کتکت بزنه و موهای قشنگتو بکشه...

من و اون خوب می دونیم چرا این کارو می کنه...

اخه اگه تو نری جلوی بابا اون خودشو می زنه ...

دست خودش نیست...

تو هم چون بابا رو خیلی دوست داری نمی خواهی بابا خودشو بزنه ...

به قول خودت یه ذره از سهمت و فداکاری هاش رو میدی...

از ترکش های توی بدنش...

از موجی شدنش...

از...

ما می فهمیم که وقتی بابا اروم می شه سرش رو می گیره و چقدر گریه می کنه...

وقتی می فهمه چیکار کرده ناراحت می شه...

دستت رو می بوسه...

تو هم گریه می کنی ...

من و ابجی صدای گریه تو و بابا رو می شنویم...

مامان جون ، مامان خوب و قهرمانم:
پس سهم ما چی می شه؟

ما هم می خوایم مثل تو وبابا قهرمان باشیم...

می خوایم روز تولدت پول هامون رو بدیم به تو تا برای بابا دوا بخری...

فقط تو رو خدا این دفعه بذار بابا ما رو جای تو کتک بزنه...


"راستی مامان جونم ، تولدت مبارک"

شهید مدافع سیده زینب (س)

شهید مدافع سیده زینب (س)

در سوگ کاظم آل محمّد (ص)

در سوگ کاظم آل محمّد (ص)

یا موسی ابن جعفر یا باب الحوائج

گنبد زیبای آقا امام جواد (ع) و امام موسی کاظم (ع)

94 درصد پدران گرانقدر شهدا بالای 60 سال سن دارند

94 درصد پدران گرانقدر شهدا بالای 60 سال سن دارند

الهی توبه...

حاج احمد ؛دعامون کن...

با حاج احمد متوسلیان کار داشتیم،رفتیم اتاق فرماندهی ، اما نبود.یادمون افتاد که روز چهارشنبه است و وقت نظافت.رفتم طرف دستشوئی ها،آنجا بود و در حال شست و شو،رفتم سطل رو ازش بگیرم اما نداد
گفتم: شما چرا حاجی؟!همین طور که کار می کرد ، گفت: یادت باشه ! فرمانده موقع جنگ برادر بزرگتر همه حساب میشه،اما در بقیه ی مواقع ، کوچک ترین و حقیرترین برادر اون ها...

دلم به دو رکعتش هم راضیست ...

حسرتش به دلم مانده،

که یکبار نمازی قسمتم شود ،

بدون یادی از دنیا ؛ پر از یاد خدا !

دلم به دو رکعتش هم راضیست ...

ما که فراموش کرده ایم اما...

یا حضرت مادر...

شهید دکتر مجید شهریاری

شهید دکتر مجید شهریاری

دکتر معمولا کار درست و پسندیده ای را در عمل نشان میداد.

بارها دیدیم اگر کسی می آمد و موازین را رعایت نمی کرد.ایشان متانت به خرج میداد

و مستقیم تذکر نمیداد.مثلا اگر خانمی حجاب مناسبی نداشت.دکتر سرش را

پایین می انداخت و خیلی کوتاه جواب سئوالش را میداد.طرف مقابل خودش متوجه قضیه می شد

یادش به خیر

آن طرف رودخانه که رسیدیم در ساحل رود جسد زخمی اش را پیدا کردیم در حالی که دهان خودش را پر از گِل کرده بود! قبل از حمله اصرار داشت که در عملیات شرکت کند. گفتم: نه. این عملیات حساس است و تو خیلی جوانی. ممکن است زخمی بشوی و فریاد بزنی. گفت: قول می دهم اگر زخمی شدم فریاد نزنم...